
عنوان فیلم Portrait of a Lady on Fire «پرتره یک بانو در آتش» ساختهی سلین سیاما (Céline Sciamma) نشان میدهد تمرکز فیلم اغواکنندهی او روی مدل این نقاشی معروف است – زنی در قرن ۱۸ میلادی که در اعتراض به ازدواجی که مجبور شده به آن تن بدهد برای پرترهی خودش ژست نمیگیرد – اما این فیلم داستان نقاش این پرتره را نیز دنبال میکند. چقدر شایسته، جایی که مخاطب به این نتیجه میرسد که سیاما نویسنده و کارگردان فیلم، آن را برای ستایش از ستارهی فیلمش ادل اینل (Adèle Haenel) ساخته، که در اینجا مخاطبان را با لبخند ژکوندش مات و مبهوت میکند.
فیلم Portrait of a Lady on Fire به عنوان یکی از چهار فیلم ساخته شده توسط زنان در جشنواره فیلم کن امسال، این جرأت را دارد تا مستقیما با سوالاتی دربارهی جنسیت که امروزه صنعت سینما را آشفته کرده درگیر شود، و تمرکزش را در دورانی که صرفا توسط مردان به ثبت رسیده به موضوع زنانگی گسترش بدهد. اگرچه این داستان عاشقانه و سوزان در ظاهر به اندازهی کافی قوی عمل میکند، اما نمیتوان این نکته را انکار کرد که وقتی دنیا را از دیدگاه یک زن ببینم با چشمانداز کاملا متفاوتی روبرو هستیم.
چند زن هنرمند قبل از فریدا کالو (Frida Kahlo) میتوانید نام ببرید؟ در سال ۱۷۷۰، جایی که اکثر داستان فیلم در آن زمان روایت میشود، زنان فرصتهای محدودی داشتند، و با توجه به پژوهشهای سیاما، آنها فقط اجازه داشتند پرترهی زنان دیگر را بکشند – که همین باعث میشود ماموریتی غیرمتعارف به ماریانا (با بازی نوئمی مرلان (Noémie Merlant)) داده شود که تمرکز فیلم روی آن قرار گرفته: ایلوییز (با بازی اینل) دختر یک کنتس فرانسوی (با بازی والریا گولینو (Valeria Golino)) پس از مرگ خواهرش از کلیسا فراخوانده شده و او را به نامزدی مردی ناشناس از میلان درآوردهاند. کنتس برای رسمی کردن این ازدواج، به ماریانای باهوش و ماهر دستور میدهد یک پرتره مخصوص عروسی از او بکشد، اما ماریانا باید ایلوییز جسور را روزها ملاقات کرده و در خلوت خودش نقاشی او را بکشد.
به روشی که سیاما با آن ایلوییز را برای اولین بار به ما نشان میدهد توجه کنید، که مانند رونمایی از خانم وینتر در فیلم گوتیک Rebecca «ربکا» ساختهی آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock) است، ابتدا از طریق سرنخهایی از شخصیتش و سپس به صورت بصری. موهای فرخوردهی بلوندی که از زیر شنلی کلاهدار دیده میشوند یا لاله گوش او که از یک سمت صورتش پیداست. این یک روش کوبیسمی (حجم گرایانه) برای معرفی یک شخصیت در فیلم است، جایی که به نظر میآید ماریانا هم با دقت در حال تماشای اوست. یکی از نکات شگفتانگیز دربارهی مرلان، مردمکهای ذاتا بزرگ او هستند که به نظر میآید همیشه با دقت همهچیز را تماشا میکند. در اینجا او به دیدگاه زنانه شخصیت میبخشد، و با دقت کامل تمام جزئیات ایلوییز را بررسی میکند، که باید آنها را به خاطر سپرده و در خلوت خودش پرترهی او را بکشد.
این فضاسازی در ابتدا باعث میشود ایلوییز مرموز به نظر بیاید، اما خیلی زود، این دو زن رابطهی خوبی با هم پیدا میکنند. ایلوییز یک بانو است، در حالی که ماریانا لقبی ندارد، اما سیاما حال و هوایی مدرن را وارد دوستی آنها میکند. ایلوییز بدون توجه به اینکه دلیل توجه و دقت بیش از حد ماریانا به او چیست، به این توجه او واکنش نشان میدهد. و اینجاست که رابطهای بین این دو به وجود میآید که خیلی طول میکشد وارد مرحلهی فیزیکی شود.
حتی در آنجا هم پرداختن به مسائل جنسی فیلم کاملا فکری به نظر میآیند، و بیشتر از طریق کلمات بیان میشوند تا اینکه شبیه فیلم Blue Is the Warmest Color «آبی گرمترین رنگ است» باشد. (از نظر بصری، فیلم با دقت نوشته شده و کنترل شدهی سیاما دقیقا در نقطهی مقابل آن فیلم قرار میگیرد.) تاکید روی آداب اجتماعی به جای هوس خام تغییری برای سیاما نسبت به آثار قبلی اوست – مخصوصا نسبت به فیلمGirlhood «دخترانگی» محصول ۲۰۱۴. اما او حق داشته به ارتباط متقابل بین دو بازیگر اصلی خودش اعتماد کند، و این خویشتنداری به سیاما اجازه میدهد دیگر مسائل مرتبط در حوزهی زنان را بررسی کند.
برای مثال، پس از اینکه ماریانا انگیزهی اصلی خودش برای ملاقات با مدل پرتره را افشا میکند، ایلوییز نقاشی را بررسی کرده و شباهتها را مورد سوال قرار میدهد. ماریانا توضیح میدهد: قانونها، سنتها و طرز فکرهای خاصی وجود دارند. که به سنت پرتره کشیدن فرانسوی اشاره میکند – یا شاید منظور او دوران مردسالارانهای است که هردوی آنها در آن زندگی میکنند. ایلوییز به عنوان دختر یک کنتس، دو گزینه پیش روی خودش دارد: یا ازدواج کرده و از اصالت خانوادگی خودش دفاع کند یا وارد صومعه شود – جایی که قبل از مرگ خواهرش در آنجا بود. اما پس از سپری کردن چندین روز در کنار ماریانا، ایلوییز مادرش را با موافقت با ژست گرفتن برای نقاشی شگفتزده میکند، جایی که کنتس به مدت پنج روز ناپدید شده و این دو زن را تنها میگذارد، و فقط خدمتکارشان سوفی (با بازی لوانا بیرامی (Luana Bajrami)) کنار آنها میماند.
این دو زن حالا که دیگر کسی آنها را زیرنظر ندارد، فرصتی پیدا میکنند تا احساساتی که در این مدت بین آنها شکل گرفته را عملی کنند. سوفی هم رازی را برملا میکند: او سه ماهه باردار است و باید خیلی سریع این مسئله را حل کند. این زیرداستان با اینکه حواس ما را از داستان عاشقانهی اصلی پرت میکند، اما به موضوع اصلی Portrait of a Lady on Fire قوت میبخشد: اینکه جامعهای که در آن مردان به همه سلطه دارند باعث شده زنان حق انتخاب نداشته باشند – اینکه با چه کسی ازدواج کنند، بچهدار شوند یا خیر و … – در چنین جامعهای هرگز برابری به وجود نمیآید چه برسد به آزادی.
این حرکت شجاعانهای است که کارگردان در فیلمش، کارهایی که سوفی برای سقط جنین در سال ۱۹۷۰ انجام میدهد را به تصویر میکشد، اما کار افراطیتر اینکه در فیلم شاهد صحنهای هستیم که ماریانا روند این کار را نقاشی میکند. این کار که به صراحت بیان نمیشود اما نمیتوان آن را نادیده گرفت، نشان میدهد اینکه سقط جنین امروزه هم مسئلهی بحث برانگیزی است به دلیل جدید بودن این کار نیست، بلکه قبلا اجازه داده نشده چنین عملهایی در هنر به تصویر کشیده شوند.
در دقایق پایانی فیلم، جایی که دو زن جرأت میکنند عشق خود را ابراز کنند، جلوی چشم ما دچار تغییر میشوند. در این نقطه، ایلوییز این شهامت را پیدا میکند تا از ماریانا بپرسد آیا مدلهای عریان را هم نقاشی میکند یا خیر. میتوان حدس زد یک کارگردان مرد این داستان را به چه سمتی میبرد، اما سیاما به جای آن یک هدف سیاسی را بیان میکند. حتی وقتی که آنها لباسهای خود را درمیآورند، توجه کارگردان بیشتر روی ابراز کلامی عشق این دو به یکدیگر است. پس دیدگاه زنانه از نظر سیاما این است: نگاهی به بدنها به منظور به تصویر کشیدن احساسات عمیقتر – مثلا صحنهای جالب که در آن این دو زن تمام حرکات کوچک و تیکهایی که از یکدیگر دیدهاند را به هم میگویند. شاید نقاشی کشیدن ماریانا به سنتهایی پایبند باشد، که قصد دارد زیبایی و وقار مدلش را به تصویر بکشد، اما فیلم این را نشان میدهد که این دو زن یکدیگر را به آن شکلی میبینند که واقعا هستند.
.
همچنین کانال های تلگرام : کانال اصلی | کانال اطلاع رسانی آپدیت سریال ترکی | کانال پشتیبان
برای حمایت از ما می توانید فقط چند ثانیه وقت بذارید :: حمایت از ما ::